و در اخلاق حضرت همین بس که خدایش دربارهاش فرمود: «و انک لعلى خلق عظیم»بیائیم در این سخن ربانى که پیامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظیم معرفى مىکند بیاندیشیم و از زبان روایت از ایناقیانوس پرفیض برگیریم، و انها را بکار بندیم ازرسول الله الگوى زندگى بگیریم که قرآن فرمود: «و لکم فى رسولالله اسوه حسنه» .
1)ایشان آن قدر متواضع و فروتن بود که متن روایت او را«خاضع الطرف» مىنامد یعنى به زمین نگاه مىکرد و سر را کمتربالا مىبرد، او چناندر برابر خالقش خاضع و خاشع بود که بیشتر سرفرود مىآورد و کمترسر را بلند مىکرد چون پیوسته خدا را حاضر و ناظر مىدید و لحظهاى از یاد و ذکر خدا غافل نبود.
2 )یکى دیگر از نشانههاى تواضع و خلق حسنه اش این بود که همیشه دزر سلام کردن پیشقدم می شد.و هرگز ملاحظه نمىکرد که آنفرد بزرگ استیا کوچک، دانشمند استیا بىسواد، ثروتمند استیافقیر. آرى حضرت آنقدر عظمت داشت که بر همه افراد بدون هیچ گونه ملاحظه اى سلام مىکرد و می فرمود برای سلام دهنده 99 حسنه و برای جواب دهنده 1 حسنه نوشته می شود
3)پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و سخنان او یا موعظه و پند بود یا امر به معروف .و نهی از منکر ، تمامسخنانش سودمند بود و یک کلمه، پوچ و بىارزش سخن نمی گفت «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى» .
4) و پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکرو یاد خدا. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوزنمىکرد زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئونانسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرفمخلوقات.
5) یکى دیگر از موارد تواضع و فروتنى حضرت این بود که هر وقتوارد مجلس مىشد، هر جا که جاى خالى بود مىنشست، و مانند خودخواهان یا نادانان نبود که دنبال صدر مجلس هستند، چرا که آن جا که انسان بزرگ مىنشیند والا است نه آنکه انسان بزرگ باید در جاى والا نشیند.
6) پیامبر آرام و آهسته سخن مىگفت و هیچ گاه صدا را بلند نمىکرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشىبرخوردار بود و کسى در مجلس پیامبربلند سخن نمىگفت «و اغضض من صوتک» و دستور هم همین بود کهکسى صدایش را بالاتر از صداى رسول الله نکند «لاترفعوا اصواتکمفوق صوت النبى» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مىگفت لذا مجلسش همواره رام و باوقار بود.
7) «لایقطع على احد کلامه» هرگز سخن کسى را قطع نمىکرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مىداد و پس از تمامشدن سخنش آرام پاسخش را مىگفت. و چنان اصحابش را تربیت کردهبود که هرگاه لب مبارکش به سخن وا مىشد، تمام حاضران ساکتمىشده و سراپا گوش مىشدند «کان على رووسهم الطیر» و هرگاهسخن حضرت تمام مىشد بدون آنکه سخنانشان با هم تزاحم کند هریک به نوبتحرف مىزد.
8) نکته دیگرى که بسیار جالب و ارزنده است و باید مدنظر قرارگیرد این است که حضرت در هنگام سخن گفتن، به افراد یکسان نگاهمىکرد «و کان یساوى فى النظر والاستماع للناس
9) «و کان یجالس الفقراء و یواکل المساکین» او تنها باثروتمندان مجالست نمىکرد بلکه با فقرا و مستمندان نیزهمنشین بود و اگر با ثروتمندان مىنشست به خاطر هدایت کردن آنان بود نه چیز دیگر